هدیه
هدیه


دیروز دوباره مهدا رو دیدم…تو این سرما هم هنوز موهاش پیدا بود و خودش رو خوب نچوشونده بود. اصلا گیریم اسلام هم نگه حجاب، حداقل آدم باید خودش رو از سرما حفظ کنه یا نه؟

رفتم جلو و باهاش سلام و احوال پرسی گرمی انجام دادم و ظاهرش این بود که دماغش چاقه (در جریانید که کنایه است از این که حالش خوب بود وگرنه مهدا دماغش رو عمل کرده و …) یه مقدار که با هم صحبت کردیم بحث رو بردم سمت حجابش. تابستون یعنی درست همین دو سه ماه پیش بود که بهونه می کرد که هوا گرمه و … بهش گفتم الآن که هوا گرم نیست، پس چرا هنوز هم حجاب رو رعایت نمی کنی….اصلا کار ندارم اسلام می گه واجب یا حرام و یا …  ؛ حرفم اینه که اگه بهونت توی تابستون گرما بود، خب الآن که هوا سرده، حد اقل خودت رو بپوشون که سرما نخوری…

دیدم ساکته….منتظر موندم یه حرفی بزنه….بعد از چند لحظه گفت ببین مریم جون!… دوباره ساکت شد…ادامه نداد…فهمیدم قبول کرده که گرما فقط یک بهونه بوده….

دو سه روز دیگه تولدشه….می خوام یک چادر بخرم و بهش هدیه بدم…♥♥♥



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نویسنده : فاطمه اناری
تاریخ : پنج شنبه 29 خرداد 1393
زمان : 18:56


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.