درباره ي وب سايت به وبلاگ من خوش آمدید دوستان تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نـیــلـوفــــرآبــی و آدرس nilofarblue.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. پيوند هاي روزانه برچسب ها |
دو آیه قرآن به صورت صریح بحث حجاب را مطرح کرده اند. آیه ۳۱ سوره نور و آیه ۵۹ سوره احزاب به طور صریح به این بحث پرداخته اند: أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛[نور/۳۱] و به زنان مؤمن بگو كه چشمان خویش فروگیرند و شرمگاه خود نگه دارند و زینتهاى خود را جز آن مقدار كه پیداست آشكار نكنند و مقنعه هاى خود را تا گریبان فروگذارند و زینتهاى خود را آشكار نكنند، جز براى شوهر خود یا پدر خود یا پدر شوهر خود یا پسر خود یا پسر شوهر خود یا برادر خود یا پسر برادر خود، یا پسر خواهر خود یا زنان همكیش خود، یا بندگان خود، یا مردان خدمتگزار خود كه رغبت به آن ندارند، یا كودكانى كه از شرمگاه زنان بى خبرند. و نیز چنان پاى بر زمین نزنند تا آن زینت كه پنهان كردهاند دانسته شود. اى مؤمنان، همگان به درگاه خدا توبه كنید، باشد كه رستگار گردید.» زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فروافكنند، این كار براى اینكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا كنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.» اراذل و اوباش در صدد برآمدند با ایجاد شایعه درباره زنان پیامبر (ص) و با درست كردن مزاحمتها راهى براى زنان آزاده به بهانه كنیز انگاشتن آنها قلوب پیامبر(ص) و مسلمانان را جریحهدار بكنند. به دنبال این اوضاع و شرایط بود كه خداوند آیات مربوط به پوشش را براى بازگویى به امت نازل فرمود. عفت، حکم ویژه همسران پیامبر (ص) مبنی بر پرده نشینی، و واجباتی که برای مردان در این زمینه وجود دارد، در آیات دیگر مطرح شده است.
۵۳] و هنگامى كه چیزى از وسایل زندگى را (بعنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] مىخواهید از پشت پرده بخواهید این كار براى پاكى دلهاى شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود درآورید كه این كار نزد خدا بزرگ است.»
خود را حفظ كنند این براى آنان پاكیزه تر است خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است!» هنگامیکه چادرم را روی سرم میکشم و روسری ام را چنان تنظیم میکنم که فقطدوچشمم از ان بیرون میزند احساس میکنم در میان دژ و قلعه ای قرار دارم ...و با ارامش دشمنانم را که مرا محاصره کرده اند نگاه میکنم :-) گران ترین التماس دنیارا که مال ملکه ی پیر انگلیس است چنان حجاب شیشه ای و الکترونیکی ومخفی از دید دیگران نگهداری میکنند که بتوانند از دست دزدان در امان باشد حال چرا تو ای خواهر من زیبایی های ذاتی خودت را که خداوند به تو داده است چنان در اختیار دزدان نوامیس قرار میدهی!!!!؟؟؟؟ هنگامی که وارد غرفه های فناوری داستان اصفهان شدم دخترکانی بی حجاب همراه با۰۰. غرفه هایی پر کرده بودند که طرح های سنتی داشت و اش می فروختند وکیف های رنگارنگ دوست دوز از ان اویزان بود دراین هنگام نگاهم به غرفه ای افتاد که مظلومان کنار این غرفه ها ستون و کور میزد اون غرفه ای نبود جز نمایشگاهی از طلاب حوزه ی استان۰۰۰۰۰ تا ۲ سال پیش حجاب رو رعایت نمیکردم فقط حجاب نبود متاسفانه به حد و حدود دین مقید نبودم؛ عروسی های گناه آلود رو شرکت میکردم، آهنگ حرام گوش میدادم ، با نامحرم دست میدادم و … ولی در عوض هروقت یه دختر محجبه رو میدیدم تو دلم میگفتم خوش به حالش چه حجاب خوبی داره… به دخترای محجبه حسودیم میشد، اما به اینکه موهام همیشه بیرون باشه عادت کرده بودم. محال بود یه روز بتونم این موها رو بذارم زیر مقنعه . تنها امیدم به خدا بود که کمکم کنه براش یه مسلمون واقعی باشم. همیشه تو نمازم از خدا میخواستم یه چیزی باعث بشه واسه حتی یک بار هم شده حجابمو همونطوری که خودش می پسنده رعایت کنم، یه اتفاقی مثل اردوی دانشجویی از طرف بسیج یا راهیان نور یا یه جایی که علاقه داشته باشم برم ولی یه شرطش حفظ حجاب باشه. محال بود یه روز بتونم این موها رو بذارم زیر مقنعه . تنها امیدم به خدا بود که کمکم کنه براش یه مسلمون واقعی باشم.
قربون مهربونی های خدا بشم اون اتفاقی که میخواستم رخ داد البته با بسیج پایگاهی که عضوش بودم رفتیم یه اردوی بسیجی به یک مکان تفریحی در خارج از شهر عمه ی من مسئول واحد انسانی اون پایگاه بود و من مدتی قبلش به پیشنهاد او عضو آن پایگاه شده بودم البته حتی یک بار هم به آنجا نرفته بودم حتی مدارک ثبت نامم رو هم داده بودم به عمه ام ببره، ولی به هر حال همون عضویت الکی، اون روز یه نقطه ی شروع شد برام و بهانه ای که همیشه منتظرش بودم رو به دستم داد. چون اردو در خارج از شهر و در یک مکانی که هیچ آشنایی نبود برگزار می شد از اینکه موهامو بپوشونم و چادر سرم کنم و طبق اونچه همیشه در ذهنم بود زشت به نظر بیایم دلهره نداشتم. البته من اونقدرها فشن یا بی بند و بار نبودم همان موقع هم اهل نماز و خدا بودم اما همه اش سطحی. خلاصه اینطور نبود که حجاب یا حتی چادر رو مسخره کنم حتی برام باارزش بودند فقط نمی دونستم چطوری شروع کنم و خدا با همان اردو بهم یاد داد. به هر حال موهامو گذاشتم زیر مقنعه و چادر سر کردم اولش برام سخت بود فکر میکردم زشت ترین دختر دنیام اما عمه ام و دوستانش وقتی منو با چادر دیدند گفتن: وای چقدر چادر بهت میاد، حالا این هیچی، دقیقا تفاوتها رو احساس می کردم خصوصا تفاوت نگاه ها رو، احترام ها رو و امنیتی که تو همون یکی دو ساعت مثل یک حصار دور خودم احسای می کردم، می دیدم همیشه پسرها چطوری نگاهم می کردند و حالا اینکه راننده و کمک راننده ی اتوبوس حتی برای لحظه ای از آن نگاه ها نداشتند واقعا برام تعجب آور بود ، تو همین یکی دو ساعت باورم شد یه خانوم چادری با زبان بی زبانی می گه من ارزش دارم نگاه های هرزه از من دور بشید. من تازه اون روز فهمیدم اینکه می گن زن یک موجود باارزشه یعنی چی. تو یکی دو ساعت باورم شد یه خانوم چادری با زبان بی زبانی می گه من ارزش دارم نگاه های هرزه از من دور بشید
وقتی برگشتیم بابام اومد جلوی پایگاه دنبالم، وقتی به محله ی خودمون رسیدیم خدا خدا می کردم پسرای محل تو کوچه نباشند که یکهو منو با چادر ببینند، ولی دیدم ای دل غافل اکثرشون تو کوچه دور هم جمع شدند. به خودم نهیب زدم : اینجا اولشه اگه بتونم تحمل کنم دیگه تا آخرش چادری می مونم. اصلا بهتر! بزار همه ببینند که حفظ حجاب کردم. به خودم گفتم: خودت از خدا خواستی واسه این کار کمکت کنه پس الان دستت تو دست خداست تحمل کن. وقتی رسیدیم خونه به مامانم گفتم: مامان می خوام همیشه چادری بمونم. پدر و مادرم همیشه مشتاق بودند ما این چیزها رو رعایت کنیم همیشه توصیه می کردند چیزی رو انجام بدیم که خدا می پسنده برای همین با تصمیم من خیلی خوشحال شدند، دوستان صمیمی ام هم خوشحال شدند با اینکه خودشون محجبه نیستن. بعضی از همکلاسی هام بهم می گفتند چرا چادر؟ بابا دیگه چادر سر نکن همون که موهاتو پوشوندی بسه. اما من زیر بار حرفشون نرفتم چون آن چیزی که با چادر بهش رسیده بودم را با هیچ چیزی در دنیا عوض نمی کنم. فامیل ها هم تعجب کرده بود بعضی هاشون از همون روز اولی که منو دیدند بهم می گن حاج خانم اما در کل به جز بعضی دوستانم همه خوشحال شدند و از همه بیشتر خودم خوشحالم. چادر برای من سرآغاز یک تحول عجیب و عظیم شد که قابل توصیف نیست انگار تازه خدا رو پیدا کردم، تازه عمیقا به وجود خدا پی بردم، برای اولین بار از خودم پرسیدم از خدا و ائمه دور بودن تا کی؟ گناه تا کی؟ فرضا بی حجاب زیباتر باشی در چشم مردم! خب که چی؟ به چه قیمتی؟ ۹ سال غرق گناه بودی بس نیست؟ چادر برای من سرآغاز یک تحول عجیب و عظیم شد که قابل توصیف نیست انگار تازه خدا رو پیدا کردم
توبه کردم، از بی قید بودن توبه کردم. وقتی چادری شدم احساس کردم به خیلی از حدود دین عمل نکرده ام. آخه خوب نیست چادری باشی و به آنچه خدا گفته عمل نکنی . سعی کردم زیاد به خدا نزدیک بشم . خدا خودش شاهده سعی کردم تک تک مسائل دین رو تو زندگی ام عملی کنم. نه به خاطر اینکه چادری هستم بلکه به خاطر اینکه احساس می کردم همیشه چیزی تو زندگی ام کمه، چیزی تو زندگی ام گمه، آرامش ندارم، احساس می کردم همیشه یک جور ناامیدی در من هست… اونی که در زندگی ام کم بود خدای مهربونم بود، نه خدایی که قبلا بود اما مثل یک دکور گاهی نگاهی بهش می انداختم نه! خدایی که همیشه به من خدایی کنه، که من همیشه بنده اش باشم دوست دارم فقط او بگه چی می پسنده من همونو انجام بدم تازه فهمیدم چقدر چیزایی که قبلا خیلی برام مهم بود بی اهمیت بودند. ازشون دل بریدم. دیگه حتی مراقبم با صدای بلند پیش نامحرم نخندم برای هربرنامه ای جلوی تلویزیون نشینم و… قبلا فکر می کردم دست خودم نیست بی حجاب بودن، آهنگ گوش کردن و … اما نفس رو هرجور تربیت کنی همون جور میشه الان می تونم بگم دست خودم نیست نمی تونم آهنگ حرام گوش بدم، نمی تونم برم تو مجالسی که گناه آلوده من تحمل دیدن اون لحظه ها رو ندارم و نمی خوام و نمی تونم تو جمع پرگناه حضور داشته باشم. قبلا رضایت خدا رو فراموش کرده بودم به خاطر نگاه هرزه ی که آدم رو برای نیازهای جسمی شون می خوان
هیچ وقت هیچ ثانیه ای بابت این کارم پشیمون نیستم آخه دیگه خوشی هایی که دور از خداست برام ارزش نداره که افسوسشونو بخورم. الان تعجب می کنم چرا قبلا رضایت خدا رو فراموش کرده بودم به خاطر نگاه هرزه ی عده ای از خلق خدا که آدم رو برای نیازهای جسمی شون می خوان و مثل کالا با آدم رفتار می کنند. من واسه لحظه لحظه ۹ سال زندگی ام توبه کردم، لحظه هایی که باعث شده بودم یه پسر یا یه مرد بابت جاذبه های جسمی من چشمشون، روحشون به گناه آلوده بشه رو دوست ندارم، از اون لحظه ها متنفرم، بیزارم… برای خدا که بنده شدم آرامش آمد تو زندگی ام، به ولای علی قسم دیگه چیزی به اسم ناامیدی نمی شناسم. من این اشکهایی که به یاد خدا به چشمانم می یاد رو دوست دارم آخه خدا شده همه ی زندگیم، همه ی دارو ندارم و من بابت زیبایی هایی که قبلا نمی شناختم و خدا به من نشان داد؛ بابت نماز اول وقت ، انس با قرآن، لحظه های زیبای دعای کمیل و شادی دائمی و آرامش همیشگی ام و تمام آنچه بر زبان نمی آید و در قلم نمی گنجد از خدای خوبم ممنونم…
خیلی از ما خانوما فکر می کنیم این دین وعقاید ماست که دست و پاهامون رو بسته و نمی ذاره یه نفس راحت بکشیم ،ولی عزیزای من این بی انصافیه….چرا!؟….عرض می کنم: آخه ما ،دین رو …..قاطی پاتی می فهمیم ، احکامش رو …نــــاقص یاد می گیریم، اونوقت میگیم وای سخته ..آی سخته… شاید شما مثل خودم یه دختر جوونی که دوست داری زیبا باشی و همیشه بدرخشی؟ میگی بدون آرایش و فلان لباس که نمیشه…. میشه؟ ولی به نظرمن چرا میشه؟ حالا چه جوری؟ خوب الان خدمتتون عرض می کنم… اولا دین نازنین ما گفته فقط بیرون از خونه و جلوی نامحرم حجاب کنیم،خداییش ما چند ساعت بیرون از خونه ایم؟….. دوما نگفته که خودمون رو اذیت کنیم برعکس گفته از اذیت و آزار خودمون رو حفظ کنیم ، انگار خــدا داره میگه :عزیـــزم میری بیرون مراقب خودت باش، این آقایون که خودم، یعنی خدای تو آفریدم می دونم چقدر عاشق زیبایی هستن، تو هم که مظهر زیبایی منی، یه موقع اذیت نشی….. آخه با این همه قشنگی، با این همه کمالات، خیلی نگات میکنن و چشماشون دنبالت می کنه ، روح لطیف وحساست آسیب نبینه!! شما هم برمیگردی میگی: خداجونم! تو که اینقدر به فکر منی، بگو با نگاه و اشارات و بعضاً تیکه های بعضی از این آقایون که از بیکاری چشماشون هرز شده و به هرسمتی میره چیکار کنم؟ انگار خــدا داره میگه :عزیـــزم میری بیرون مراقب خودت باش
خدا جون هم میگه عزیزم دوای دردت پیش خودمه، قرآن رو باز کن سوره نور آیه ۳۱ و سوره احزاب آیه ۵۹ رو بیار و بخون راه حل مشکلت اونجاست.. میگی خدا جون خوندم ولی خیلی متوجه نشدم آخه خیلی کلیه، من خیلی سوال دارم همش چند خط گفتی؟ خدا هم میگه: بنده خوب من، پس پیامبر و اماما رو برای چی فرستادم ، برای همین سوال و جوابا دیگه؟ و تو میگی: خدایا حالا امام رو از کجا پیدا کنم امام که از چشمای ما غایبه.خداجون میگه: بنده خوبم البته میشه دیدش ولی حالا این مسئله باشه بعد؟خوب خود امام زمانت گفته ما که نیستیم به متخصصای دین مراجعه کنید،به علمای دین،کسایی که عمرشون رو گذاشتن تا دین خدا رو بفهمن و کار فهم دین رو برای ما ساده تر کنن. وتو میگی: پس اینطـــــور……و می ری تو فکر. بعدش به رساله مراجع نگاه میکنی ،احساس می کنی همش ضد حاله ،همش میگه حرام است،جایز نیست…میگی این چه وضعشه؟
اما عزیزم یه سوالی ازت دارم ،شما وقتی میری پیش دکتر و دارو بهت میده، داروشم هم تلخه و هم زیاده میگی نمیخورم ؟ یا میگی عیبی نداره عوضش این یه کم سختی رو تحمل می کنم تا زودتر خوب بشم ؟ ما بر ای مریضی جسممون پیش متخصص میریم اما برای بیماری روحمون….. مراجع و علمای دین متخصصای دینن و دکترای روح ما که از کیمیای قرآن و اهل بیت برامون داروهای روحمون رو تجویز می کنن، شاید اولش برات تلخ باشه اما بدون که باعث میشه بعدش خیلی حال خوبی داشته باشی. ازاینا بگذریم، می دونم دل تو هم مثه من چندتا راه حل برا آرامش میخواد….راه حل راحت شدن از چشمای سه نقطه بعضی مردها، تاکید میکنم “بــعـضــی” مردها، چون خیلی هاشون هستن که واقعا مردن و چشماشون به راه خودشونه……… چند قدم اساسی برای این آرامش به نظرم میرسه…. امیدوارم به دردشمام بخوره….. قدم اول-این مسئله رو درک کنیم که یه خانوم به راحتی در بین خانوادهش می تونه زیباترین باشه. بدون هیچ دغدغه و نگرانی تیپ بزنه، خوشبو باشه، موهای مرتب و آراسته داشته باشه و فضای خونوادگیشون رو هم طراوت ببخشه، عزیزم شما که دختر خوب بابایی…..می دونی باباها چقدر دوست دارن موهای دخترشون رو ناز کنن و خوش رو وخندون ببیننشون…. میدونی….؟ حالا که میدونی پس بیشتر حواست رو جمع کن….. پس اونایی که واقعا و به خاطر روح پاکت دوسِت دارن مثه بابای مهربونت ، برادرت و دایی و عموت رو ول نکن!…. بیرون خودت رو ناز نکن ، اونوقت می دونی چی میشه…. زیبایی تو هم برای اون کارگر ساختمون سر کوچه،هم برای اون مغازه داره،هم برای راننده تاکسیه،هم اون پسرمعتاده ….اه!!! من که داره از این حرفا حالم خراب میشه حتی فکرشم آزار دهنده است….. قدم دوم-ما خیلی جاها رو برای شیک یودن و رسیدن به خودمون داریم مجالس خانومانه و عروسی و تولد دوستا و… پس می تونیم اونجا بدرخشیم همین طور تو خونه و بین اعضای خانواده می تونی به خودت برسی و نازخانومی بشی ، بدون دغدغه ی اینکه کسی بخواد ازت سوء استفاده کنه اون وقت یه حس عالی پیدا می کنی و یه اتفاقای خوبی برات میافته …کم کم بیرون از خونه رو خیلی دوست نداری…. چرا؟…چون خونه جاییه که جلوه گاه زیبایی هاته ودیگه انگار بیرون کاری نداری و وقتی هم بیرونی آرزو می کنی زودتر بری خونه و به زیبایی و خوشگلیت برسی.البته عزیزم باید جلوی بابایی و داداشی هم یه چیزایی رو رعایت کنی…میدونم خودت حواست هست. قدم سوم-بعضی از شما دوستای عزیز شاید بگید آخه آدم زرنگ !خوب خیلی چیزایی که ما می خوایم…چه جوری بگیم… تو خونه نیست دیگه؟ متوجهی؟ منم میگم بله دوستای من… منظورتون یک مفرد مذکر غائبه که انشاءالله یه روزی باهاش….؟ حواسم به اونم بود….نگران نباشید…اما می خوام سوالتون رو با یه سوال جواب بدم یعنی خود شما جواب خودتون رو بدید….؟! شما دوست دارید یه کسی داشته باشید که عاشق شما باشه؟…نشنیدم چی گفتید؟…… عروس خانوم رفته گل بچینه؟!.. شوخی نکنید دیگه ، جواب بدید…..می شنوم قریب به اتفاق میگن : بله….. خوب خدارو شکر.
حتما ،داستان لیلی و مجنون و فرهاد وشیرین رو هم شنیدید؟….. میدونید که تو همه داستانای عشقی یه رقیب عشقی هم وجود داره که کار عاشق رو سخت تر میکنه و عاشق باید یه جورایی یا با یه کارایی معشوق رو به خودش متوجه کنه…. درسته؟…. آره…خوب خدا خیرتون بده. حالا میگی اینا چه ربطی به هم داره، عرض میکنم… می خواستم یه نتیجه ای بگیرم! میشه بگیم عاشق کسیه که از فرط علاقه ،نمی خواد معشوقش مال کس دیگه ای باشه؟….به نظرتون میشه این جوری گفت؟ آره؟…. از اونجا که از پیچوندن خوشم نمیاد بذار پیام مستقیمش رو بگم….. اگه میخوای یه همسری داشته باشی که برای تو باشه وتو هم برا اون ،باید شرایط مال هم بودن رو هم فراهم کنید، کدوم عاشقی رو دیدی که چشاش دنبال یکی دیگه باشه وکدوم معشوقی رو دیدی که بخواد با همه کس ناز و کرشمه کنه؟! عاشقی یه راه و رسمی داره که باید رعایتش کرد عزیزم…به این معتقدی که هر کی خوب باشه ،خوبی هم نصیبش میشه؟ من که میگم درسته … پس اگه میخوای یه مفرد مذکر غایبِ خوب عاشق تو بشه یه معشوق خوب باش و سعی کن واسه یکی باشی، اون وقت یه عاشق پیدا می کنی که به خاطر این همه خوبیت فقط تو رو می بینه و چشمش به روی غیراز تو بسته است، اما اگه بخوای معشوق همه باشی، عاشقی نصیبت میشه که بعید نیست اونم عاشق همه باشه و این جوری دیگه نمیشه اسم مقدس عشق رو روی این رابطه بذاری چون واقعا عشقی در کار نیست!!! پس یه کم تحمل داشته باش وقتی بیرونی و تو اجتماعی یه طوری باش که اونی عاشقت بشه که معتقده عشق یک خیابون شلوغ نیست، یه خیابون خلوته که فقط توش تویی و اون؛ و فقط تو این خیابون آرامشه و محبت. فقط یه کم صبر کن…..فقط یه کم.
قدم چهارم- دیدی قهرمانای افسانه ای تو فیلم ها شنل دارند اغلب هم رنگش سیاه و تیره است چه ابهتی هم بهشون میده…به نظرم واسه اینه که رنگ مشکی یه رنگ رازآلود و مبهمه مثه تاریکی که توش همه چیز مبهم و عجیبه… فهمیدی میخوام چی بگم؟ آره… پوشش مشکی …نمی دونم چرا همه از بدی های رنگ مشکی میگن و از خوبی هاش نمیگن……. خوب رنگ مشکی رنگ محبوب ما مسلمونا نیست. رنگ اصلی ما مسلمونها سفیده بعدش سبز و زرد و بقیه رنگا اما یه جاست که سفارش میشه رنگ اصلیه پوشش مشکی باشه اونم تو اجتماعه البته بعضیا میگن رنگ مشکی افسردگی میاره منم میگم آره میاره اگه همیشه بپوشیم نه با یه ساعت پوشیدن اونم بیرون از خونه، می خوای بگم رنگ مشکی کجاها کاربرد داره تا یه کم بیشتر بشناسیمش؟چشم میگم: مشکی رنگ عشقه…..ببخشید اشتباه شد…. پوشش مشکی شخصیت آدما رو به خصوص خانوم ها رو که هیچکی به زیبایی شون شک نداره جذابیت و ابهام همراه با شوقی می بخشه که باعث میشه خیلی از آقایون به عشق همین راز پوشیده و جذابیت مبهم طالب شما بشند جانم و اونوقت نه به راحتی بلکه با سختی و گذشتن از مراحل طولانی اگه شما نهایتا بپسندین شون بتونن زیباییه شما رو درک کنن….شما مثل یه شاهزاده می شینی و کسایی که طالب شمان صف می کشن تا شما جواب مثبت بهشون بدید تازه شما هم که از قبل همه چیز رو به پدرتون که مثل پادشاهه سپردید که اگه کسی لایق نیست اصلا به شما معرفی نکنه که ذهن پاک شما پراز همهمه آدم های نامناسب نشه،چقدر این جوری با کلاسه مگه نه؟…… حالا یک کسی وقتی هرچی از زیبایی ظاهری داره نشون میده و همه می بینن ،خوب همه چی رو دیدن دیگه … معلومه چیزی نمی مونه برای جلسه خواستگاری و بله برون وعقد… وچرا طرف باهاش ازدواج کنه؟ آره جونم داشتم می گفتم اگه این مسائلی که گفتیم رعایت نشه علاوه بر اینکه اونی که زیباییش رو آشکار میکنه، خودش رو از نظر ظاهری لو داده، دستی دستی خودش رو فقط با جسمش نشون داده .یعنی چی؟…. یعنی اینکه جسم، روکش روح وذهنه درست؟……خانومی که چنین جسم زیبایی داره،حتما یه روح زیبا هم داره که این جسم تجلیه مادیه اونه، ولی ایشون با لباسای تنگ وموهای پریشون فرصتی نمی ذاره برای دیدن روحش… همه محو دیدن جسمش هستند و برای همین هیچکی درکش نمی کنه…داره با آقای راننده از قیمت بالای کرایه صحبت می کنه ولی انگار راننده نمی شنوه و فقط دو تاچشمه که داره از تو آینه یه جسم زیبا رو برانداز میکنه و یا داره با آقای همکلاسیش درباره جزوه کلاسی صحبت میکنه ولی آقای همکلاسی داره به صدای نازش که یه کم هم خودش با دیدن اون پر از ناز وعشوه کرده، گوش میده .دقت کن !صدای نازش نه حرفای مهمش. شما که نمی تونین چشای اونا رو کور کنید و گوشاشونو کر اما می تونید یه کاری کنید…
حالا شاید بگن به ما چه ؟ کور وکر بشن نبینن ونشنون .ما خوشگیلم و نازیم…آخه جونم! مگه نه این که در درجه اول هرکی مسئول کار خودشه ،مگه این جمله معروف رو نشنیدین که میگن…..اول از خودت شروع کن….شما که نمی تونین چشای اونا رو کور کنید و گوشاشونو کر اما می تونید یه کاری کنید…. چیکار؟… شرایط گرد شدن چشم و گوش شدن سرتاپاشون رو و هزاران فکری که تو سرشون با تصویر زیبای جسمتون می چرخه روازبین ببرید …. پس خیلی کارا میشه بکنیم تا زیبایی واقعیمون رو به نمایش بذاریم… روح یک خانوم اون قدر عظیمه که خدا کار آفرینش انسان رو به اون سپرده … خدا تجلی محبت خودش رو در روح ما دمیده ، نمونه اش مادره که فرزند عزیزش رو تا سرحد دادن جون دوست داره…آره ما چنین موجود با ارزشی هستیم عزیزدلم.. نه فقط تنی سپید و لبی لعل وزلفی پر شکن. مراقب روحت باش… الینا املی یک بانوی آمریکایی در حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) به دین مبین اسلام و مذهب تشیع مشرف شد و نام مبارک «زینب» را برای خود برگزید.
وی ابراز داشت: حجاب صرف یک پوشش نیست بلکه یک عقیده است. حجاب، پاسخی است به ندای فطرت و نشان تمدن و فرهنگ اسلامی است. وی گفت: حدود ۴ سال است که درباره دین اسلام تحقیق میکنم و از زمانی که این دین را شناختم، از عمق جان به خدای متعال ایمان آوردم و دریافتم که تنها راه پیش روی انسان، دین جامع و آسمانی اسلام است. این بانوی آمریکایی با اشاره به اینکه امیدوارم، بتوانم آموزهها و دریافتهای خود درباره دین اسلام را از طریق نشان دادن آیات قرآن و بیان خوبیهای دین اسلام به خانواده و دوستانم نشان دهم؛ اظهار داشت: آرزو دارم دوستان و خانوادهام با آشنایی هر چه بیشتر با دین مبین اسلام، نسبت به آموزههای دین خود به ویژه مسیحیت دچار شک و تردید شده و به دنبال فهم حقایق بروند. وی با بیان اینکه پیامبران الهی همه به یک خدا ایمان داشته و همه مردم را به سوی این حقیقت رهنمون میکردهاند ادامه داد: متاسفانه کتبی که به عنوان انجیل و تورات در اختیار پیروان امروزی حضرت عیسی و موسی (ع) قرار گرفته است، کتبی تحریف شده هستند و آنان کتاب جامع و کاملی در اختیار ندارند. املی با اشاره به تفاوت اسلام و دیگر ادیان عنوان کرد: وقتی اسلام را پیدا میکنی، میفهمی دیگر راهی غیر از اسلام نیست و در اسلام ما فقط خدا را میپرستیم و به خدا اتصال داریم اما در دیگر ادیان خدا گم شده و چیزی برای اینکه به آن اعتماد کرد وجود ندارد. وی افزود: از زمانی که با اسلام آشنا شدهام سعی میکنم برای آرامش روحی به مکانهای مذهبی و مساجد بروم و از شنیدن صوت قرآن در این فضاها لذت میبرم. وی اظهار داشت: از اینکه فرصتی ایجاد شده که به زیارت امام رضا(ع) بیایم بسیار خوشحالم و در این مکان احساس میکنم که به خدا و امام رضا(ع) بیش از پیش نزدیکتر هستم. الینا املی با اشاره به اینکه برای دومین بار است که به بارگاه منور رضوی مشرف میشوم افزود: به دلیل احساس خوبی که اولین بار در حرم تجربه کردم، مجدداً عازم سفر به مشهد مقدس شدم و قبل از اینکه به مشهد مشرف شوم به شهر قم و حرم حضرت معصومه(س) نیز سفری داشتهام. یادآور میشود: این تازه مسلمان که پس از تشرف به اسلام نام زینب را برای خود برگزید، از خدمات ارائه شده از سوی اداره زائران غیر ایرانی تقدیر و تشکر و ابراز خرسندی کرد و در پایان، محصولات فرهنگی اعم از کتب و قرآن به زبان انگلیسی به رسم یادبود به وی اهدا شد.
چند روز پیش می خواستم برم خرید یکی از همکلاسی هایم از من خواست که همراهم بیاد و من هم قبول کردم. این همکلاسی عزیز من از لحاظ پوشش و حجاب و حتی نوع رفتار، کاملاً با من متفاوت هست. البته این موضوع باعث نمی شود که من درباره اش فکر بدی کنم یا خدایی ناکرده نسبت بهش سوء ظنی داشته باشم. حالا تصور کنید من چادری و محجبه و دوستم با پوششی نا مناسب. با هم بیرون رفتیم. چشمتون روز بد نبینه، هر قدمی که بر می داشتیم یه متلک آبدار نثار ما می شد از بچه ی کوچیک گرفته تا آدم های مسن و من شدیداً آشفته و ناراحت شده بودم. خلاصه گذشت و روز بعدش دوباره قرار شد که من بیرون برم. از قضا این همکلاسی بزرگوار دوباره از من خواهش کرد که باهام بیاد بیرون و منم قبول کردم اما این بار ازش خواهش کردم که یه بارم شده چادر بپوشه و بیاد، ایشون هم بدون هیچ مقاومتی پذیرفت. این دختر همون دختر دیروزی با همون آرایش نا مناسب بود و تنها تغییری که کرده بود چادر سیاهی بود که روی شونه هاش انداخته بود. شاید باورتون نشه اما از متلک و حرفهای نیش و کنایه دار هیچ خبری نبود و ما با آرامش همه ی کارهامون رو انجام دادیم و برگشتیم. شب با همکلاسیم صحبت کردم و ازش خواستم که اتفاقات دیروز و امروز رو با هم مقایسه کنه. وقتی که خوب فکر کرد برگشت به من گفت: یعنی رفتار امروز بقیه بخاطر چادری بود که من فقط روی شونه هام انداخته بودم…؟! عالم مجازی هم محضرخداست .... متاسفانه بعضا شاهد آن هستیم که دربعضی لینک ها مطالب یاعکسهائی ارسال می شود که درشان محیط کاربران نیست .درست است درفضای مجازی کاربران شناخته نمی شوند ولی همه درمحضرخداهستیم واوست که می شناسد ومی بیند وحاضراست . برای تازه شدن دیر نیست - بيهوده متاز که مقصد خاک است - هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن - نماز وقت خداست انرا به ديگران ندهيم - هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن - هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود - دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود - هرگز از کسي که هميشه با من موافق بود چيزي ياد نگرفتم - خطا کردن یک کار انسانی است امّا تکرار آن یک کار حیوانیست - دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است - تنها موقعی حرف بزن كه ارزش سخنت بیش از سكوت كردن باشد - هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد - مرد بزرگ، كسي است كه در سينۀخود ، قلبي كودكانه داشته باشد - سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر كه بتوانی چراغی به آن نصب كنی - يادها رفتند و ما هم ميرويم از يادها. کي بماند برگ کاهي در ميان بادها - دوست داشتن کسي که لايق دوست داشتن نيست اسراف محبت است - نگاه ما به زندگي و کردار ما تعيين کننده ي حوادثي است که بر ما مي گذرد - هيچوقت نمیتوانيد با مشت گره کرده ، دست کسی را به گرمی بفشاريد - کاش در کتاب قطور زندگي سطري باشيم ماندني ... نه حاشيه اي از ياد رفتني - هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد - در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد
حدیث (1) رسول اكرم صلى الله عليه و آله:
-------------------------------------------- حدیث (2) رسول اكرم صلى الله عليه و آله: نهج الفصاحه ص473 ،ح1524 - وسایل الشیعه ج6 ، ص167 ، ح7641
--------------------------------------------
-------------------------------------------- حدیث (4) رسول اكرم صلى الله عليه و آله:
-------------------------------------------- 402 --------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
--------------------------------------------
-------------------------------------------- اسلام بر خلاف مذاهب دیگری که توجیه کننده ی فقر را مناسبات زندگی اجتماعی میدانند، بزرگترین آموزش یافته ی مکتبش ابوذر میگوید: “وقتی فقر وارد خانه ای میشود، دین از درب دیگر خارج میشود” و یا پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) که بنیانگذار مکتبی است که همه ما مسلمانان به آن اعتقاد راسخ داریم چه شیوا و ساده بیان فرموده است: “من لا معاش له لا معاد له” کسی که زندگی مادی ندارد زندگی معنوی هم نخواهد داشت. چون؛ شکم خالی هیچ ندارد، جامعه ای که دچار کمبود اقتصادی و مادی است مسلماً کمبود های معنوی بسیاری خواهد داشت و آنچه را که در جامعه های فقیر، آنرا اخلاق و مذهب می نامند، متاسفانه معنویت در آن جایی ندارد.
میخواهم بگویم؛ فقر همه جا سر میکشد …
فقر ، گرسنگی نیست، عریانی هم نیست …فقر ،حتی گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند…
فقر ، چیزی را “نداشتن” است ؛ ولی آن چیز پول نیست ؛ طلا و غذا هم نیست …
فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند …
فقر ، اعجوبه ایست که بشکه های نفت در عربستان را تا ته سر میکشد …
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفته ی یک کتابفروشی می نشیند …
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است که روزنامه های برگشتی را خرد میکند …
فقر ، کتیبه ی سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند …
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود …
فقر ، همه جا سر میکشد …
فقر ، شب را “بی غذا” سر کردن نیست …
فقر ، روز را “بی اندیشه” سر کردن است … بدانید که زندگی دنیا بازی و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به یکدیگر و رقابت در افزایش اموال و فرزندان است. همانند باراني كه محصولش كشاورزان را در شگفتي فرو ميبرد ، سپس خشك ميشود به گونه اي كه آن را زرد رنگ ميبيني،سپس خس و خاشاک گردد ... زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست. حدید آیه ۲۰
************************ ************************
************************ ************************ ************************
************************ ************************
************************ او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواند خدایا منو بغل کن ..... دو واژه حیا و عفاف از نظر واژگانی و اصطلاحی دارای معانی متفاوتی هستند، اما بهشدت نیز با یکدیگر مرتبطند؛ بدینمعنا که یکی ریشه و دیگری ثمره آن است. جلوه حیا و عفاف در زنان بیش از مردان است. این نکته مطابق با فطرت زنان است… مقاله ای بلند در این زمینه…
عفت و حیای زن ـ که یکی از مهمترین عوامل حفظ و بقای عفت عمومی است ـ نهتنها در تمام ادیان و مذاهب الهی بر آن تأکید شده، بلکه عقل بشری نیز آن را تأیید میکند. بر همین اساس، این پژوهش درصدد است تا ضمن مفهومشناسی ایندو فضیلت والای اخلاقی، به جنبههای شباهت و تفاوت ایندو پرداخته، سپس این نکته را بیان کند که با وجود برخی تفاوتهای ظاهری، ایندو مقوله اخلاقی بهشدت بهیکدیگر نزدیکاند؛ تا آنجاکه در متون دینی، جلوههای یکسانی را برای هردو میتوان یافت. رابطه حیا و عفاف با جنسیت و نیز راهکارهای پیشنهادی در جهت توسعه و تقویت فرهنگ حیا و عفاف در بین بانوان از مسائل دیگر این مقاله است. این راهکارها به ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، روانی و سیاسی تقسیم میگردد که هر کدام نقش سازندهای در بهبود حیا و عفاف جامعه دینی دارد. زنان جهنمی در کالبد و لباس زنان بهشتی
با توجه به اینکه طی دهه اخیر با امور عجیب غریب زیادی سر و کله میزنیم خیلی از امور، که نه تنها از نظر شرع قبیح است ، بلکه از نظر عرف هم امری انحطاط آور برای جامعه محسوب میشد، اینک افراد زیادی به آن عشق می ورزند..یکی از این امور آرایش است. در اسلام برای آرایش زن مکان و زمان مشخص و تعیین شده ای وجود دارد .ولی با کمی دقت در کوچه و بازار و حتی در میان نزدیک ترین افراد به ما، آرایش در محضر نامحرمان ،یک امر کاملا عادی و جا افتاده شده است. تا جایی که ،به جای اینکه همه دست در دست هم دهند تا این معضل اجتماعی را حل کنند بسیاری از افراد محجبه، خود، بدان گرفتار شده اند! آیا معنای عفاف و حیا تنها در پوشاندن موی سر خلاصه میشود؟
روی صحبت ما با خانم هایی است که با کمال تعجب و تاسف در حین حفظ حجاب به آرایش می پردازند!! و وقتی از آنها می پرسیم علت آرایش شما در حین حفظ حجاب چیست دلایلی می آورند که بوی نفس اماره می دهد، دلایلی چون، می خواهیم در جامعه پررنگ شویم، چون خانواده ما سنتی است و با برداشتن حجاب ما موافق نیست، چون هرکاری می کنیم غیرتمان اجازه نمی دهد چادر را برداریم و از طرفی دوست داریم همه بفهمند ما هم زیبا هستیم و … آری می دانند، بسیاری ازخانم ها که نمی توانند با حجاب خداحافظی کنند سعی در برداشت شخصی از معنای آن داشته و با ترس از اینکه امل نامیده شوند این حرام الهی (آرایش در برابر نامحرمان) را بر خود حلال دانسته و در ضمن محجبه بودن (اعم از پوشاندن کل بدن، باستثناء وجه و کفین) سعی در نمایش خود و جلوه دادن چهره خویش در جامعه داشته و هیچ عذابی هم به وجدان خود راه نمی دهند. بدون آنکه ذره ای فکر کنند که آیا حق دارند جلوه چادر را با آرایش از بین ببرند؟ آیا معنای عفاف و حیا تنها در پوشاندن موی سر خلاصه می شود؟ آیا مردم در مورد آنها همان فکری را می کنند که درباره ی هر فرد چادری بدون آرایش می کنند؟ آیا اصلا وجدان آنها این امر را قبول می کند که برای سلیقه شخصی خود قبح این حرام الهی را از بین ببرند؟ و باعث شوند نسل های آتی برداشت غلطی از این نهی الهی(عدم آرایش در مقابل نامحرم) پیدا کنند و حجاب معنایی غیر آنچه مد نظر اسلام است پیدا کند؟ باید گفت ،هیچ امری از قبیل مد گرایی،ترویج فرهنگ های غلط ،باور های شخصی و….. نمی تواند باعث ملغی یا منسوخ شدن حکم خداوند، یا حلال شدن حرامی شود. و با هیچ ترفندی نمی توان آیه «ولا تبرجن تبرج الجاهلیت الاولی» را به امری دیگر تفسیر کرد. چرا که این آیه بدون نیاز به تفسیر و مشخصا اعلام می دارد که آرایش کردن و خودنمایی امری است که انسان ها را به زمان نادانی و جاهلیت و بی دینی می کشاند و می خواهد بگوید ای زنانی که خود را برای نامحرم می آرایید بدانید زنان امل زمان جاهلیت هیچ ارزشی برای خود قائل نبوده و در آن زمان تنها استفاده از زیبایی ظاهری و نگاه جنسیتی به زن لحاظ می شده است. زنان امل زمان جاهلیت هیچ ارزشی برای خود قائل نبوده و در آن زمان تنها استفاده از زیبایی ظاهری و نگاه جنسیتی به زن لحاظ می شده است.
به جرأت می توان گفت، این عمل آنها نه تنها دست کمی از بی حجابی ندارد بلکه گناهی بالاتر از این امر برای آنها مکتوب خواهد شد! چرا که نه تنها زیبایی خود را برای نامحرم جلوه گر می کنند، بلکه قبح آرایش در برابر نامحرم که امری مذمت شده نزد پروردگار است را از بین برده و باعث ترویج بیش از پیش آن خواهند شد.
میبینی، دلباخته میشوی، به وصالش نمیرسی و دچار افسردگی میشوی …
دیدن هر چیز به ظاهر زیبا برای ما خوشایند و سودمند نیست مثلا نگاه مستقیم به خورشید با آن همه روشنایی و زیبایی نه تنها سودی ندارد، بلکه باعث کوری یا ضعف بینایی میشود. نگاه به حسن جمال جنس مخالف هم ضررها و عواقبی را در پی دارد. میبینی، دلباخته میشوی، به وصالش نمیرسی و دچار افسردگی میشوی؛ میبینی، شیفته میشوی، عیبها را نمیبینی، ازدواج میکنی و طلاق میدهی؛ میبینی، با همسرت مقایسه میکنی، ناراحت میشوی، بداخلاقی میکنی؛ میبینی، لذت میبری، به این لذت عادت میکنی، چشمچران میشوی، در نظر دیگران خوار میگردی؛ میبینی، لذت میبری، حب خدا در دلت کم میشود، ایمانت ضعیف میشود؛ میبینی، عاشق میشوی، از راه حلال نمیرسی، دچار گناه میشوی؛ میبینی، دائم به او فکر میکنی، از یاد خدا غافل میشوی، از عبادت لذت نمیبری و دهها ضرر دیگر که با تعقل، به آنها پی خواهیم برد. چون خداوند که سازنده و خالق جسم و روح ماست، میداند که چه چیزهایی برای جسم و روح ما سود دارد و چه چیزهایی مضر است، به همین دلیل، انسانها را در این مورد، محدود کرده است و در سوره نور، آیه ۳۰و۳۱ میفرماید: «ای پیامبر به مردان و زنان مومن بگو تا چشمها را از نگاه بد بپوشند و اندامشان را از کار زشت محفوظ دارند و زنان زینت و آرایش خود را برای نامحرم آشکار نسازند و باید که سینه و دوش خود را با مقنعه بپوشانند مگر برای محرمان خود». فرو بستن چشم از گناه، پیام آور سعادت حجاب چشم یا همان حیای چشم یکی از حیاتیترین و در عین حال مظلومترین واجبات و تکالیف الهی است که متاسفانه از طریق بندگان مورد اهمال قرار میگیرد. فرو بستن چشم از گناه به معنی واقعی پیام آور سعادت و آرامش قلب است چراکه چشم، دریچه دل و اندیشه انسان است. اگر چگونه نگریستن را یاد بگیریم و چگونه دیدن را تجربه کنیم، چشم، چشمه امید و ایمان میشود و نگاه ما، عبادت و باعث رشد و تکامل خواهد بود و موجب موفقیت و تعالی در زندگی دنیوی و اخروی میگردد، اما اگر آن را رها کنیم تا به هر چه هوی و هوس دستور داده نگاه کند، آنچنان در زیر بار معاصی خواهیم رفت و به گناهان ناخواستهای دچار خواهیم شد. قطعا یکی از دلایل و راههای وصول به مقام شهادت چشم پوشی از گناه، تهذیب نفس و کف نفس و دوری از گناه است، چشم بستنی که مزد آن شیرینی شهادت و همجواری با سیدالشهداست. چشمچرانی در مقابل غض بصر و چشم پوشی، به معنای نگاه خیره و شهوتآلود به نامحرم است که با انگیزه لذت طلبی جنسی و … انجام میشود. اهمیت چشم پوشی از گناه در برخورد با نامحرم به حدی است که بسیاری از تعالیم دینی از جمله آیات قرآنی، روایات و سیره معصومین بر این امر تاکید دارند. قرآن کریم غض بصر و چشم پوشی از نگاه به نامحرم را وظیفه مسلمانان اعلام کرده و به زن و مرد توصیه کرده است که مواظب چشمان خود باشند و خواستار رعایت عفت عمومی برای زن و مرد است و این کار را وظیفه ضروری و واجب مومنین شمرده شده است. در حدیثی که ویژگیهای رسول گرامی اسلام(ص) را توصیف میکند چنین آمده است «واذا فرح غض طرفه» وقتی که خوشحال میشد چشمانش را به صورت نیمه بسته در میآورد پلک چشم را میشکست و سر را پایین میانداخت و چشمها را نمیگشود؛ لذا بهترین راه برای دوری از شهوات حرام، چشم پوشی از نگاه حرام است. چنانچه حضرت علی(ع) فرمود نعم صارف الشهوات غض الابصار؛ چشم پوشی از نگاه حرام بهترین عامل بازدار از شهوت است؛ بدیهی است با توجه به عواقب و آتار نامطلوبی که نگاه به نامحرم در زندگی دارد، چشم پوشی از نامحرم نیز در خور پاداش است. دیدن شگفتیها، راحتی قلب، خلق وخوی نیک از جمله پاداشها و فواید چشم پوشی از گناه و عفت در برخورد با نامحرمان است. امام صادق(ع) فرمود: اگر کسی چشمش به نامحرمی افتد و چشم از او بردارد و یا به آسمان اندازد و یا ببندد، هنوز چشم به هم نزده خداوند حورالعینی را در بهشت به او تزویج مینمیاد» چشیدن شیرینی و لذت ایمان نیز از دیگر پاداش و ثوابهای عفت نگاه و غیرت در برابر نامحرمان است.
الهام چرخنده با حضور در هنرستان هنرهای زیبای شهر اصفهان خطاب به هنرآموزان اظهار داشت: من در هنرستان تحصیل کردم و روزی جای شما و روی همین میز و صندلیها نشستم، بنابراین حس شما را درک میکنم. این بازیگر تلویزیون با بیان در دانشگاه رشته معماری را ادامه دادم خاطرنشان کرد: من در ابتدا چادری بودم و اینگونه نیست که یکمرتبه چرخش کرده و چادری شده باشم اما در آن زمان بهدلایل مختلف مانند اینکه فکر میکردم چادر دست و پاگیر است آن را کنار گذاشتم و حقیقتاً پس از کنار گذاشتن چادر همه چیزم را از دست دادم. من در ابتدا چادری بودم و اینگونه نیست که یکمرتبه چرخش کرده و چادری شده باشم
وی بیان کرد: مدتی نزدیک به یک سال در اصفهان زندگی کردم و چند ماهی نیز در تلویزیون اصفهان به کودکان نقاشی یاد میدادم که خاطرات خوبی را از این شهر برایم رقم زد. بازیگر سینما و تلویزیون تصریح کرد: زنی که پوشش اسلامی و چادر را برای خود انتخاب میکند در حقیقت اجازه نمیدهد که هر نگاهی به اندام او نظر بیندازد و به این وسیله ارزش خود را حفظ میکند.
گاهگاهی که دلم میگیرد به خودم می گویم در دیاری که پر از دیوارست به کجا باید رفت؟!
به که باید پیوست؟!
به که باید دل بست؟!
حس تنهایی درونم گوید: بشکن دیواری ، که درونت داری!
چه سوالی داری؟!
تو خدا را داری و خدا اول و آخر با توست....
++همان خدایی که ++
خداوندى بى نیاز است که همه نیازمندان قصد او مى کنند; (٢) نکته ای از سوره اخلاص
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::. |
آرشيو ماهانه نويسندگان لوگو ما ديگر موارد |